به گزارش خبرنگار سینماپرس متن این یادداشت به شرح زیر است:
انیمیشن زندگی را به شیوه زیباتری روایت میکند و من به این جمله بسیار معتقد هستم. نزدیک به ۱۸ سال است که در حوزه تولید آثار انیمیشنی فعالیت دارم و هر روز به اين فکر میکنم که انيميشن چقدر جهان را زيباتر کرده است.
تقریباً از سه سال پیش ایده ساخت فیلم سینمایی «مبارک» به ذهنم رسید. اینکه انیمیشن را با رئال تلفیق کنیم و بر پرده سینماهای ایران به نمایش بگذاریم، در آن روزها برایم یک آرزو بود که گاهی لبخند زنان به آن فکر میکردم. اما این آرزو یک روز برایم به تصمیم تبدیل شد.
دوستان انیمیشنی را به جلسهای دعوت کردم و با آنها از ایدهام گفتم. چنان شوری در میان آن ها احساس کردم که تصمیم گرفتم حتی یک روز هم تعلل نکنم. با بهروز واثقی در مورد سناریویی که میبایست نوشته میشد، صحبت کردم. گفتم که میخواهم شخصیتهای شاهنامه را در فضایی امروزی به مخاطبان نشان دهم و میخواهم از قابلیتهای بینظیر انیمیشن برای معرفی این شخصیتها استفاده کنم.
قرار شد فیلمنامه را بنویسد و هیچ محدودیتی هم برای نقشهای شخصیتهای انیمشینی قائل نشود. فیلمنامه نوشته شد و بعد از چند جلسه آن را نهایی کردیم. به سرعت مراحل پیشتولید را آغاز کردیم و بعد از پانزده ماه، پیش تولید را بهطور کامل به پایان رساندیم. حالا میدانستیم که لحظه به لحظه میخواهیم چه کنیم.
اردیبهشت ۹۳ که از راه رسید، فیلمبرداری این فیلم را آغاز کردیم. گروهی از زبدههای سینمای ایران گردهم آمده بودند و با اشتیاقی فراوان کار را آغاز کردند. همه چيز دور از انتظارم بود، نمیتوانم از آن روزها حرف زیادی بزنم؛ انگیزه بود و انرژی که از تمامی عوامل فیلم به من انتقال مییافت.
چندین لوکیشن در تهران و چند شهر شمالی داشتیم که بدون حتی یک روز وقفه و دقیقاً مطابق با برنامه، فیلمبرداری را در آنها به انجام رساندیم و حدود یک ماه و نیم بعد، به مؤسسه بازگشتیم. حالا باید فاز دوم کار را آغاز میکردیم و هيچ وقتي هم برای تلف کردن نداشتيم. بچههای انيميشنی در این مؤسسه جمع شدند و من فقط يک جمله به آن ها گفتم: میخواهم مهارت انيماتورهای ايران را به جهان نشان دهيد.
از آن روز تا الان، بچهها در سکوت به کار مشغول هستند. اينجا معمولاً فقط وقتهای نهار بچهها از اتاقهايشان بيرون میآيند. بعضی روزها چند نفری از بچهها را با اصرار به خانههايشان میفرستم تا چند ساعتی استراحت کنند.
«مبارک» بايد به جشنواره فیلم فجر امسال برسد و اين را همه ما با تمام وجود پيگيری میکنيم. تفريح اين روزهای ما اين است که هر روز جمع میشويم و سکانسهايی را که بچهها خروجی گرفتهاند تماشا میکنيم و گاهی چنان صدای تشويق بچهها بلند میشود که ناچار میشوم ساعت را نشان شان بدهم و همسايههايی را که احتمالاً در خوابند به يادشان بياورم.
اينجا در مؤسسه يک بالکن داريم که گاهی در ساعات پايانی روز به آنجا میروم تا هوايي به سرم بخورد و هر شب به اين فکر میکنم که آرزوی آن روزها دور، حالا فقط چند روز با رسيدن به واقعيت فاصله دارد. لحظهها را میشمارم تا فیلم سینمایی «مبارک» را در کنار ديگران بر پرده سينماها ببينم و به خودم ثابت کنم که رئال-انيميشن در ايران متولد شده است.
نظرات